..زمان ! به من آموخت که : دست دادن معنی رفاقت نیست ... بوسیدن قول ماندن نیست ... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست

منتظر كسي نباش كه بتوني باهاش زندگي كني

منتظر كسي باش كه نتوني بدون اون زندگي كني...

جمعه 23 / 5 / 1392 9:20 |- alianiz -|

عشقت را نصيب ان كن كه لياقت دارد نه انكه تشنه ي

عشقت است چون هر تشنه اي سيراب ميشود

*************************

عشق كودكي ام را به تمام عشق ها ترجيح ميدهم

گرچه يك طرفه بود اما صادقانه وبي كلك بود

شنبه 22 / 5 / 1392 1:24 |- alianiz -|


عشق يعني انتظار و انتظار
                                عشق يعني هر چه بيني عکس يار
 
            عشق يعني شب نخفتن تا سحر
                                عشق يعني سجده‌ها با چشم تر
 
            عشق يعني ديده بر در دوختن
                                عشق يعني از فراقش سوختن


ℭoη†iηuê
یک شنبه 18 / 5 / 1392 10:35 |- alianiz -|

رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است !

***************

هرداغي يه روز سردميشه ولي هيچ پخته اي خام نميشه.

***************

ميدوني چرا ادمها وقتي بزرگ ميشن باخودكارمينويسن؟

براي اينكه ياد بگيرند هراشتباهي پاك شدني نيست.

***************

سنگهايي كه به فراق تو زدم...كعبه ميشداگرميساختمشان.

***************

بايد با هركس مثل خودش رفتار كرد حتي اگر دردنيا سنگي روي سنگي بند نشود.

***************

مهربانيت را به دستي ببخش كه دوستش داري وگرنه

حسرتي ميگذاري بر دل انكه دوستش نداري.

پنج شنبه 17 / 5 / 1392 4:14 |- alianiz -|

حوایت میشدم اگر سیب سرخی داشتی ولی حیف که ادم نیستی

***********************

دلم چند وقتیست خواب عمیقی میخواهد مانند ماهی

حوضمان که چند روزیست روی اب خوابیده است.

 

شنبه 15 / 5 / 1392 22:39 |- alianiz -|

  

عشق یعنی به کسی اختیار بدی که نابودت کنه اما

اعتماد کنی که هیچ وقت این کار رو نمی کنه

 

********************************

 

پنجره را باز کن و از هوای بارانی لذت ببر

خوشبختانه باران ارث پدری هیچ کس نیست

سه شنبه 13 / 5 / 1392 2:53 |- alianiz -|

 

وقتی کسی به زندگیتان وارد میشود
خدا او را به دلیلی میفرستد
یا برای درس گرفتن از او
و یا برای ماندن با او برای همیشه . . .

 

دو شنبه 12 / 5 / 1392 5:5 |- alianiz -|

 

دلم تنگ است ، نمی دانم ز تنهایی
... پناه آرم كدامین سوی

! پریشان حالم و بی تاب می گریم
... و قلبم بی امان محتاج مهر توست

... نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من
! به دنبال تو همچون كودكی هستم
... و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را
... كه شاید اندكی آرام گیرد دل

دلم تنگ است و تنهایی به لب می آورد جانم
بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل
كه بی پروا تلنگر می زند بر من و می گوید به من
نزدیك نزدیكی به دنبال تو می گردم ، به سویت پیش می آیم
!!! چه شیرین است پر از احساس یك خوشبختی نابم

جمعه 9 / 5 / 1392 13:52 |- alianiz -|

 

می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !
دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !
و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …!
 

خیلی سخته دلت هوای یه نفر رو بکنه
ولی نتونی بگی
خیلی سخته دلت بخواد صداش رو بشنوی
ولی نتونی زنگ بزنی.

جمعه 9 / 5 / 1392 1:41 |- alianiz -|

  

پرنده ای که رفت، بگذار بــــرود . . .

هــوای ســرد بــهــانــه است .

هــوای دیــگــری در ســر دارد .

دو شنبه 5 / 5 / 1392 22:36 |- alianiz -|

 

 

 

 

 

 

 

                                          دل تنگی هایم را با کدام قایق 


                                             روانه ساحل دلت کنم که
 


                                                   بفهمی دل تنگم....

 

 

 

دو شنبه 5 / 5 / 1392 22:34 |- alianiz -|

ϰ-†нêmê§