ssaammwest@yahoo.com

.

 عاشقانه هايه من برای

A

 اگر روزی دشمن پیداکردی ، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی

اگر روزی تهدیدت کردند ، بدان دربرابرت ناتوانند

اگر روزی خیانت دیدی ، بدان قیمتت بالاست

 صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !
نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود . . ؟

 همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!

گفتم:می دونم!

گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!

گفتم: می دونم!

گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !

… گفتم:می دونم!

گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!

گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم

 آنقــدر مرا سرد کرداز خودش .. از عشق ..

کــه حالا بــه جای دلبستن یخ بسته ام

آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیز می‌‌خوریــد

 این روزهــــایم به تظاهر می گذرد …
تظاهر به بی تفاوتی...تظاهر به بی خیـــــالی
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست …

 معلممان می گفت :
زیر کلماتی که نمی دانید خط بکشید …
حالا بعد از این همه سال …
این همه عمر …این همه کتاب …
به زیر همه دنیا خط می کشم …

 از میان این همه “بود” ، من

در آرزوی یکی ام که “نبود” …

 درنهان دل به كساني ميبنديم كه دوستمان ندارند...

واشكارا از كساني كه دوستمان دارند غافليم

شايد اين است ذليل تنهايي ما...

كسي رو كه دوستش داشتم ادم

با گذشتي بود حتي از منم گذشت....

 از میان این همه “بود” ، من در آرزوی یکی ام که “نبود” …

 خنده را معنا ز سرمستی نکن
آنکه می خندد غمش بی انتهاسـت

 به من گفتی “تو سخترین لحظه ها کنارتم”
دریغ از اینکه  سخت ترین لحظه ها رو خودت برام رقم زدی !!!

 یادت هست ؟
جناق می شکستیم می گفتیم : “یادم تو را فراموش”
ولی امروز تمام استخوانهایم شکسته ولی باز هم تو را فراموش نکردم

 نه کسی منتظر است …نه کسی چشم به راه …
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه …
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست ؟

وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه … ؟؟؟

 گفتی قیدت را بزنم اما ندانستی که دوست

داشتن من از اول هم بی قید و شرط بود !

 مرا به ذهنت نه! به دلت بسپار…

من از گم شدن در جاهاى شلوغ میترسم.

 تا نباشد جدایی ها کس نداند قدر یاران،

کویر خشک می داند بهای قطره ی باران

اسمش نه عشق است..نه علاقه..
نه حتی عادتحماقت محض است

دلتنگ کسی باشیکه دلش با تو نیست !!!

 دورا دور عاشقت شدم!!دورا دور نگرانت بودم!!!
دورا دور عشق ورزیدم...و حال
عاشق شدن و عشق ورزیدنت به دیگری را
دورا دور می بینم..و از همین دورا دور می میرم !

 چندیست در نبودنت به ساعت شنی

می نگرم ، یک صحرا گذشته است

 عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است . . .

 هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست ،

که من کال ماندم و به تو نمی رسم !

 انگشتانت را به من قرض بده…

برای شمردن لحظه های نبودنت کم آورده ام

 ميداني به رويت نياوردم...

از همان زماني كه جاي"تو"به"من"گفتي شما

فهميدم پاي "او"در ميان است...

 وقتـــی عاشقـــانه هایــت بوی رفتــن می داد...

این روزهای تنهـــایی دور از انتظــار نبـــود...

 انصـــاف نبـــود ...

رفــتنت با خــودت بـاشــد ، 

فـــرامـــوش کــردنت بــا مــن …

 شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم !

خــودمـــانی بگویــم ؛ ...

به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . . .